“.
زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه
درمان ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش از دست خواهد رفت.
قهرمان
گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.
هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به
رابرت گفت: “ساده لوح، خبر جالبی برایت دارم. آن زن اصلاً بچه مریضی نداشت
که هیچ، اصلاً ازدواج هم نکرده است. او به تو کلک زده است دوست من.”
رابرت
با خوشحالی جواب داد: “خدا را شکر، پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده اینکه
خیلی عالیست!”