تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونههای
خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا
بیصدا شده لب قصههای خوب
من که باور ندارم اون همه
خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون
بالاها گریه هامو ندیده
یادتو هرجا که هستم با منه
داره
عمر منو آتیش میزنه
ترانهسرا: اردلان سرفراز